به نام خداوند تنهایی ...
چند روزی میشه که بازم حالم گرفتس ...
اگه بگم نمیدونم چرا که دروغ گفتم ولی خب گفتنی هم نیست !
میدونی خیلی وقتا میشه که یهویی دلت از همه میگیره ...
از بابات از مامانت از خواهر و برادرت از دوستات حتی بعضی وقتا از خدا!
من که حتی بعضی وقتا میشه با خودمم قهر میکنم ....!
با حس خودم با جونیم با حالو هوای درون خودم
توی این جور وقتا آدم خیلی حساس میشه .. فکر میکنه واسه همه زیادیه !
فکر میکنه همه یه جورایی دارن تحملش میکنن تا این که باهاش همدردی کنن ...!
منم دقیقا همین احساسو دارم ...(مثل همین الآنم)
میدونی من چند وقت یک باربه خاطر یه چیزایی شاید خیلی مسخره دچار یه افسردگی خفیف میشم ...
یه مدت پیش از یکی از دوستام به خاطر یه حرف خیلی ناراحت شدم وهمون افسردگیه اومد سراغم ...
به خیال خودم گفتم میرم پیش یکی دیگه از دوستام و یه جورایی خودمو از این حال خلاص میکنم
از شانس گند من یا شاید چون یه خورده هم حساس شده بودم با اونم یه جورایی به هم زدم ...!
وتقریبا همین جور با همه دوستام.......!
دیگه داشتم دیونه میشدم .... بعد دیگه از سر بی کاری و بی کسی اومدم توی نت
کلا زیاد چت نمیکنم یعنی راستش زیاد وقتشو ندارم
ولی این دفعه دنبال یکی میگشتم که حداقل باهاش چت کنم یه کم از این حال بیام بیرون که دیدم یکی از دوستای خیلی خوبم هست ...
بهش پی ام دادم و داشتم با اون چت میکردم دیدم خیلی دیر جواب میده....
ازش پرسیدم که اگه سرش شلوغه مزاحمش نشم !
گفت نه اصلا ... گفتم پس چرا دیر؟ گفت دارم با یکی دیگه چت میکنم .....
منم که هم حالم خیلی خراب بود وهم کلا از انتظار بدم میاد مخصوصا این که یکی به زور بهم جواب بده باهاش خیلی خیلی بد رفتار کردم غافل از این که این من بودم که مزاحمش شده بودم نه اون!!!!!!!
ومهمتر این که اون فقط در حد یه دوست معمولی با رفتار میکرد نه بیشتر و من با این خوشخیالی همیشگیم با خودم فکر میکردم خیلی واسش ارزش دارم ....
واسه همین خیلی ازش معزرت خواهی کردم بعدا واین جا هم اگه میخونه ازش معزرت میخوام باز...
خب اینم از ماجرای چند روز ضد حال بودن من...
راستی میخواستم واسه فرارسیدن ماه سید و سالار شهیدان هم بنویسم که اشاء الله اگه عمری بود پست بعدی...
التماس دعا
یا علی
اجازه هست عشق تو رو تو کــوچه ها داد بزنـم؟
رو پشت بـــوم خــونــــه ها اســـمتو فریادبزنم؟
اجازه هست مــردم شهر، قــصه مـــا رو بـــدونن؟
اســم منو ، عشق تو رو ، تــــوی کتــــابا بخونن؟
اجــازه هست که قلبمو بــــرات چـراغونی کـــنم؟
پــیش نگـــاه عاشقت، چشمامو قربونی کنـــم؟
اجــازه می دی تا ابد ســر بذارم رو شــونه هات؟
روزی هزارو صد دفه ، بگــم که مــی میرم بـــرات؟
اجازه می دی که بگــم حــرف تـــرانــه هام تویی؟
دلیـــــل زنــــده بــــودنم، درد بـــهانه هام تـــویی؟
اجازه هست پنـاه من گرمـی آغوشـت بشـه ؟
هراسمی جزاسـم خودم،دیگه فراموشت بشه؟
[گل][گل][گل][گل][گل]