جایی به اسم وبلاگ

کدام پل ،در کجای جهان ،شکسته است...؟!که هیچ کس به خانه اش نمیرسد ؟!!

جایی به اسم وبلاگ

کدام پل ،در کجای جهان ،شکسته است...؟!که هیچ کس به خانه اش نمیرسد ؟!!

فاصله.....

فاصله یه حرف ساده است بین دیدن و ندیدن!!

بگو صرفه با کدومه شنیدن یا نشنیدن؟

ما میخواستیم از درختا کاغذوقلم بسازیم بنویسیم تا بمونیم پشت سایه جون نبازیم

آینه ها اونجا نبودن تاببینیم که چه زشتیم رو درخت با نوک خنجر زنده باد درخت نوشتیم

زنگ خوش صدای تفریح واسمون زنگ خطرشد همه چوبای جنگل دسته تیغ تبر شد!!

..........



آخرین نامه ...

 ...........

خوابیدی بدون لالایی و قصه  

بگیرآسوده بخواب بی درد و غصه 

دیگه کابوس زمستون نمیبینی توی خواب گلهای حسرت نمیچینی 

دیگه خورشید چهره ات رو نمیسوزونه جای سیلی های باد روش نمیمونه 

دیگه بیدار نمیشی با نگرونی یا باتردید که بری یا که بمونی  

رفتیو آدمکها رو جاگذاشتی 

قانون جنگلو زیرپات گذاشتی 

اینجا قهرن سینه ها بامهربونی 

تو توجنگل نمیتونستی بمونی 

دلتو بردی باخود به جای دیگه ... اونجا که خدا برات لالایی میگه 

میدونم میبینمت یه روز دوباره توی دنیایی که آدمک نداره 

... 

به یاد سیاوش 

امشب ....

به نام آغاز......

آخ که چقدر دلم هوای بارون کرده ... چقدر دلم واسش تنگ شده خدا

واسه حرفای تیزش که درست میخورد وسط خلوت خودم و خودش

آخ که چقدر دلم واسه آهنگش تنگ شده .. آره آهنگش

وقتی استاد قوامی میخونه

"تو ای پری کجایی که رخ نمی نمایی..... از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی"

اشک چشمامو پر میکنه هروقت بهش گوش میدم.....

میدونی الآن چی میخوام؟!

الآن فقط یه آرزو دارم اونم ساحله!

آره امشب دلم فقط ساحل میخواد... قربونش برم خدا اینم ازم دریغ کرده!

 

 

بی خیال....

میدونی امشب دلم آرومیه نوای بارون رو می خواد

امشب چشمام بی خوابن و نم نم بارون تو چشمام

بارون برام یه خاطره هست .. خاطره میلا عشق

خاطره میلادی که تقدیر برای من نوشت

خاطره نداشتن همیشگی چشمای اون

خاطره نبودنش توی شبای سوت و کور

بارونی که هر نم نمش بوی گل و بهار میداد به مخمل سرخ گلای باغچه یه دنیا اعتبار میداد!

بارونی که با زدنش دنیا رو شستو شو میداد اما دل اون همیشه با یه چتر سیاه  رو میگرفت!

وقتی که بارون میباره یاد اونوباز دوباره برام تداعی میکنه

اشک رو تو چشمام میاره ...

دلم میخواد اون بدونه دلم براش بارونیه اما چه فایده اون که باز چتر سیاه رو میگیره!

دلم میخواد اون بدونه که دنیای بزرگتر ها مثل یه زندون میمونه!

بارون ببار رو شیشه ها پنجره تنها نمونه بزار صداتو بشنوه یاد تو یادش بمونه

بارون ببار تا بشکنه سکوت سرد این خونه این حال داغون منو جز تو آخه کی میدونه؟!

 

 

آخ که چقدر دلم میخواد زار بزنم دلم میخواد از روی هر چی پشت بومه بپرم!

یعنی میشه؟!

آخ کاش میشد آدم هزار بار بمیره!

کاش میشد ساعت نره ... پنجره از جا بپره...چراغها رو زمین باشن ...عینکها دودی نباشن ...!

کاش میشد هر چی دیوار بود خراب میشد جای همش پل میزدن

کاش میشد هیچ کس دل هیچ کسی رو خون نکنه بجاش یه دسته گل بده تا اونو آروم بکنه

آره کاش میشد ....

 

اما به قول بچه ها کاشکی رو کاشتن سبز نشد!

درست میگن کاشکی رو بکاری سیاه میشه سبز نمیشه!

...........

 یا علی

 

منو به یادت بیار .... !

به نام یاور بی کسی و همدم غم شبهایم ...

تو هم گر عشق آمد به سراغت این بپرس از او !

بپرس مگر دیوانه کم بود که سراغ مرا گرفته ای؟!

بپرس چرا با خود داروی علاج نیاوردی تا هلاک کنم خود را!

بپرس از گریه و اشک غم دوری معشوق

 

 

بپرس از او که گر عاشق نباشد پس چه کس از درد هرشب تا به صبح و هر سپیده تا به شب هم چو زخم کهنه گاه آرام و گهی از درد میپیچد؟

نمیداند ...!

او نمیداند

 که اگر داند

 اصلا از روز ازل آدم نمی آورد بر این خاک تا او را بیازماید ..!

آه از این دل چه گویم که هم چون آتش اندر زیر خاکستر بسوزد و کسی نمیتواند دید ....!

 من به دنبالت هرچه کردم تو ندیدی تو به دنبالم چه کردی تا نبینم؟!!

و اکنون من ... من ... من...

من بیکس از خود گذشته و درد کشیده باز با آن نگاهت آشنایم...!

من که هرگز رخ تو در چشمم نبوده ولی همیشه نگاهت خانه در نهان خانه دلم داشته

پس آشنایم با تو .. نه با چهره تو..!

طفلی دلم خیلی میخواد که گم نشه و پیشم باشه ..!

خدا کنه نشه و باشه.. !

یا علی

 

ما ولای علی از فاطمه آموختیم ...

 

به نام مولا و معشوق و همدم تنهاییهای علی (ع)

 

 

راستش دلم نیومد توی این شب عزیز و بزرگ یا دی از علی (ع) نکنم

من خودمو در اون حدی نمیبینم که بخوام بگم نوکر آقا هستم ولی به خودش قسم که واسم خیلی مقدسه

با این که میدونم خیلی از دستم ناراضیه ولی خب من عاشقشم

میدونی همیشه هر وقت میخوام به آقا فکرکنم یاد یه چیزی میوفتم که از خودم بدم میاد .... تاحدی که دیگه حتی از آقا خجالت میکشم حتی بهشون فکر کنم ...!!

راستش من نه آدم مذهبی هستم نه راستش از اون مذهبی های ... خوشم میاد بلکه بدم هم میاد

چون درک اونا از اسلام و مسلمونی جز چند تا تعصب خشک و مقدس چیزی نیست و این جز تنفر چیزی برای مردم و حتی خودشون نداره!

واسه همینم واسه این که خودشونو خالی کنن میان به چند تا جوون بد بخت گیر میدن وتوهین میکننو خدا نکنه خودشون درس نخونده باشن (که اغلب بیسوادن) و بفهمن طرفشون دانشجو هم هست که دیگه هیچی جلودارشون نیست! ...( خب دیگه بسه انتقاد حزبی)

خلاصه این که حساب امام و دین و مذهب رو از این چیزا کلا جداست بلکه اصلا ربطی به این آدمای ... نداره

خب میگفتم

 ....میدونین آخه مولا علی (ع) خیلی مظلوم بود  

دیروز توی دانشکده یکی از بچها یه حرفی زد که واسم خیلی جالب بود ... یعنی تا حالا به ای فکر نکرده بودم که همون نفرات اولی که خلافت رو توی روز غدیر خم  به امام تبریک گفته بودن

..... با همون دستایی که به نشان بیعت به علی(ع) داده بودن در به پهلوی فاطمه اش  میزنن !!!

فکرشو بکن ... این اوج مظلومیت نیست که کسی که همیشه تک قهرمان و یکه تاز صحنه های نبرد بوده جلوی ناموسش و خانوادش دستاشو ببندن و ناموسشو جلوی چشمش کتک بزنن؟!!!!

نه این نمیتونه عدالت باشه مگه این که یه روزی پسر فاطه بیاد و انتقام مادرو پدرشو بگیره ...

ومطمئنا میاد و خواهیم دید که فاطمه (ص) رو از این عزا بیرون میاره 

با این که میدونم اصلا لیاقت ندارم ولی به امید روزی که یکی از نوکران خاکسار و واقعی مهدی فاطمه باشم

و این جمله :

"ما ولای علی از فاطمه آموختیم ..."

کاش من هم بتونم یه زره احساس کنم......

....

این روز بزرگ وتاریخی رو به همه تبریک میگم

یا علی